چرا نظریه انتقادی نژاد به عامل شکاف و اختلاف در آمریکا تبدیل شده؟
- آنتونی زورکر
- گزارشگر آمریکای شمالی بیبیسی
نظریه انتقادی نژاد در ماههای اخیر به موضوع مباحث داغی در فضای سیاسی ایالات متحده تبدیل شده است. محل اصلی اختلافات نیز مدرسههای دولتی است. شیوه ایدهآل آموزش مسائل نژادی، تبعیض و نابرابری در کلاسهای درس به چالشی برای والدین، معلمان و مدیران مدرسهها تبدیل شده است.
برای طرفدارانش، این نظریه چارچوبی مهم برای درک نقشی است که نژادپرستی سیستماتیک در گسترش تبعیض و محدودیت ایفا میکند. برای مخالفانش اما نقشهای توطئهآمیز است که هدفی جز گمراهی ایدئولوژیک جوانان آمریکایی و دور کردن آنها از کشورشان و تاریخش ندارد.
مشکل اول این است که حتی نمیتوان درباره این که نظریه انتقادی نژاد چیست، از کجا آمده است و چه میخواهد به توافق رسید.
اما چیزی که در پس شعارها خوابیده است اختلافی عمیق و دیرینه بر سر برابری و تساوی حقوقی است - معنی این مفاهیم چیست، و دولت چه نقشی باید در رسیدگی به این مسائل ایفا کند.
نظریه انتقادی نژاد چیست؟
تجمع مخالفان نظریه انتقادی نژاد در برابر یکی از ساختمانهای دولتی در ایالت ویرجینیا در ژوئن ۲۰۲۱
ریشههای این نظریه را باید در دهه ۱۹۷۰ و در رشته مطالعات حقوقی جست. درک بل، نخستین استاد سیاهپوست رسمی حقوق در دانشگاه هاروارد، تلاش کرد تا به درک کاملتری از نقش قانون در جاودانه کردن تبعیض و نابرابری برسد. او استدلال کرد که این نابرابریها به فرایندهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شکل میدهند.
این عبارت اما اولین بار در دهه ۱۹۹۰ و چند سال نخست قرن حاضر، وقتی که چهرههای دانشگاهی بیشتری به این موضوع علاقهمند شدند و نتایج پژوهشهای خود را منتشر کردند، بر سر زبانها افتاد.
با این که این رشته مطالعاتی به شکل سنتی زمین بازی مطالعات حقوقی و دورههای فراتر از کارشناسی بوده است، اخیرا به چارچوبی برای دانشگاهیانی تبدیل شده است که میخواهند راهی برای برطرف کردن نابرابریهای نژادی در نظام آموزشی بیابند، مخصوصا در پی اعتراضات "جان سیاهان مهم است" در تابستان گذشته.
گاهشمار تنشهای نژادی در آمریکا
ماروین لین، پژوهشگر نظریه انتقادی نژاد و استاد علوم آموزشی در دانشگاه ایالتی پورتلند، میگوید "قتل جورج فلوید باعث شد که کل کشور نگاهی به مساله نژاد و نژادپرستی بیاندازد، و عمدتا به این نتیجه برسد که یک جای کار میلنگد."
نظریه انتقادی نژاد چگونه تدریس میشود؟
این که نظریه انتقادی نژاد چگونه تدریس میشود - یا اصلا تدریس میشود یا نه - موضوع اصلی اختلاف در مباحث فعلی است.
درک بل بنیانگذار نظریه انتقادی نژاد محسوب میشود
این نظریه، به عنوان یک ماده درسی، عمدتا در صلاحیت دانشکدههای حقوق و دورههای کارشناسی ارشد و بالاتر است.
مفاهیم آن اما بر مورخان، خبرنگاران، و آموزگاران در مناطق آموزشی سراسر آمریکا تاثیر گذاشته است و آنها میخواهند مبارزات نژادی علیه تبعیض در آمریکا را بیش از گذشته به عموم مردم بیاموزند.
یکی از برنامه آموزشی معروف پروژه ۱۶۱۹ نیویورک تایمز بود؛ مجموعهای از مقالات و نوشتارها که هدفشان "تغییر ساختاری تاریخ کشور با گنجاندن پیامدهای بردهداری و نقش آمریکاییهای سیاهپوست در مرکز سرگذشت ملی بود."
مرگ سالانه هزاران زندانی در آمریکا؛ بیشترشان سیاه پوست هستند
برخوردها با این مجموعه متفاوت بود، از جمله انتقادهای تند برخی از مورخان که در دقت آن ابراز تردید میکردند.
جدال فعلی عمدتا پیرامون تبدیل این مفاهیم به مواد درسی برای مدرسهها و آموزش معلمان شکل گرفته است.
برای نمونه، یکی از دبستانهای شهر کوپرتینو در کالیفرنیا از دانشآموزان کلاس سوم خود خواسته بود که حقوق ویژه و قدرت خود را روی یک "جدول هویتی" مشخص کنند. حداقل ۳۰ مدرسه به دانشآموزان توصیه کرده بودند که "ایده من نیست" را بخوانند، کتابی مختص کودکان که در آن نژادپرستی به عنوان "مشکل سفیدپوستان که گریبان همه ما را گرفته است" معرفی میشود.
ماروین لین، پژوهشگر نظریه انتقادی نژاد
آناستازیا هیگینبوتام، نویسنده این کتاب، مدعی شده است که "در هر جایی که سفیدپوستان زندگی میکنند برتریطلبی خشونتبار نژادی نیز نهادینه است" و هیچ واهمهای نیز از "نظریه انتقادی نژاد" نامیدن مباحثش در این کتاب ندارد.
چنین نمونههایی در شکل گرفتن انتقادات شدید نقش داشته است.
چرا مباحث به یک جنجال ملی تبدیل شد؟
شاید بتوان گفت که بخش بزرگی از پرخاش و تیرگی موجود در این مباحث ناشی از فعالیتهای یک مستندساز محافظهکار به نام کریستوفر روفو است.
همانطور که در پرونده قطور او در نیویورک تایمز آمده است، آقای روفو برملا کردن برنامههای آموزشی دولت آمریکا در رابطه با درک نژادی را به یک صنعت خانگی تبدیل کرده است. وقتی مشغول این کار بود، متون دانشگاهی مربوط به آن را نیز پیدا کرد، و تصمیم گرفت که درباره آنچه که به نظرش تلاشی سازمانیافته برای "مهندسی مجدد شالوده روانی انسان و نهادها اجتماعی از طریق نوعی سیاستورزی جدید مبتنی بر نژاد" بود آگاهیرسانی کند.
او تمامی نمونههایی را که داشت جمعآوری میکرد تحت عنوان "نظریه انتقادی نژاد" در عمل طبقهبندی کرد، در حالی که این رشته دانشگاهی همیشه منطبق بر چیزی که داشت مستند میکرد نبود.
بالا گرفتن اعتراض ضدنژادپرستی در آمریکا در پی منع تعقیب ماموران پلیس
او در توییتر نوشت "هدف این است که مردم چیز عجیبی در روزنامه بخوانند و بلافاصله یاد نظریه انتقادی نژاد بیافتند. ما توانستهایم که این عبارت را رمزگشایی کنیم و قصد داریم آن را با رمزگذاری مجدد به چیزی تبدیل کنیم که شامل تمامی ساختارهای فرهنگی نامحبوب میان آمریکاییها میشود."
او به نیویورک تایمز گفت که این عبارت میتواند در نقش یک "شرور تمام عیار" ایفای نقش کند چون دانشگاهی، نخبهگرا، نژادپرستانه و تفرقهانداز به گوش میرسد.
مخالفتهای مردمی و قانونی با مواد درسی ملقب به نظریه انتقادی نژاد در سراسر کشور بروز کرده است.
جلسه هیات امنای یکی از مدرسههای نزدیک واشنگتن در ایالت ویرجینیا که قرار بود به موضوع نژادپرستی سیستماتیک و حقوق تراجنسیها بپردازد به چنان جنجالی کشیده شد که سر از اخبار ملی درآورد و یکی از معترضان نیز به خاطر به هم زدن نظم عمومی بازداشت شد. ۹ ایالت که حزب جمهوریخواه در آنها اکثریت دارد با تصویب قوانینی آموزش "نظریه انتقادی نژاد" را ممنوع کردهاند.
اما ما با یک مفهوم سر و کار داریم، نه یک موضوع مشخص، لذا مخالفان فهرستهایی تهیه کردهاند تا به والدین در تشخیص عبارات و موضوعاتی که به نظرشان برای کلاس درس مضر میآیند کمک کنند.
اندیشکده محافظهکار بنیاد سیاست عمومی تگزاس در توییتی که حالا پاک شده است کلمههایی نظیر "تبعیض"، "عدالت اجتماعی"، "هویت" و "استعمار" را به عنوان نشانه وجود نظریه انتقادی نژاد در مواد درسی برجسته کرده بود.
با این حال، بحث بر سر این نظریه لزوما بر خطکشیهای سیاسی مرسوم منطبق نیست. شهر کوپرتینو، جایی که والدین به برنامه آموزشی اعتراض کرده بودند، به طور گسترده لیبرالنشین است. و آنهایی که در شوراهای محلی و جلسات هیات امنای مدرسهها ابراز نگرانی میکنند همگی محافظهکار یا سفیدپوست نیستند.
اندرو سالیوان، سخنران و روشنفکر حیطه عمومی، انتقادات وارده به نظریه انتقادی نژاد به عنوان مفهومی "غیرلیبرال" را چنین جمعبندی میکند.
او در مقالهای که اخیرا منتشر کرده است میگوید نظریه انتقادی نژاد فرض میکند که "ما صرفا یک سری ساختارهای نژادی را نمایندگی میکنیم که در یک درگیری دائمی میان ظالمان (سفیدپوستان) و مظلومان (غیرسفیدپوستان) جا میگیرند"، در حالی که "پیشفرض لیبرالیسم این است که ما همگی فردیت داریم و میتوانیم در مقام برابر با یکدیگر تبادل نظر منطقی بکنیم."
اما اگر قدرت مساله است - چه کسی دارد، و چه کسی میخواهد داشته باشد - عجیب نیست که مدرسهها تنها میزبانان این اختلاف سیاسی نیستند.
منتقدان میگویند که برنامههای پیشنهادی شبکههای اجتماعی، شرکتها و نیروهای مسلح ایالات متحده نیز، به نظرشان، به نوعی کوتاه آمدن در برابر نیروهای لیبرالیسم "بیدار" یا همان ووک(Woke) است.
موافقان و مخالفان چه میگویند؟
برگزاری جلسهای در مجلس ایالتی تگزاس با محوریت نظریه انتقادی نژاد
کارتونی در بین طرفداران نظریه انتقادی نژاد در گردش است که یک بچه قد بلند و یک بچه قد کوتاه را نشان میدهد. هر دو میخواهند پشت نردهها سرک بکشند و بازی بیسبال نگاه کنند. در توضیح این کارتون آمده است که برابری مثل این است که به همه بچهها جعبههای هماندازهای بدهیم که رویشان بایستند - نتیجه آن که یکی از بچهها باز هم نمیتواند پشت نردهها سرک بکشد. تساوی حقوقی اما به این معنی است که بیشتر جعبهها را به کوتاهترین بچه بدهیم تا همه بتوانند زمین بازی را ببینند.
ایده تساوی حقوقی به این معنی است که امکانات بیشتری در اختیار کسانی بگذاریم که به نظر ضعیفتر میرسند تا نتیجه بهتری بگیرند و معایب تاریخی تبعیض و نژادپرستی سیستماتیک بر طرف شود.
آقای لین میگوید "یکی از مباحث اصلی نظریه انتقادی نژاد این است که نژادپرستی به خاطر شکل و محتوای ساختارهای اجتماعی در آمریکا نهادینه و فراگیر شده است." به گفته او استفاده از این چارچوب در آموزش مسائلی را مخاطب قرار میدهد که "مردم مدتهاست که به آنها فکر میکنند و شاید بتواند برخی از مشکلاتی که در مدرسهها داریم را اصلاح کند."
برنامههای تبعیض مثبت - اولویتبندی نژادی در استخدام و قبولی دانشگاهها - در گذشته از همین نگاه ناشی میشد، و حالا نیز خیلی چیزها، از تعمیر خیابانها در شهر اوکلند ایالت کالیفرنیا گرفته تا تبلیغات واکسیناسیون در دولت بایدن، از همین ایده نشأت میگیرند.
این شکل اولویتبندی بر اساس آگاهی نژادی، به نظر منتقدان، سراشیبی لغزندهای است که نهایتا به جهتگیریهای افسارگسیخته دولتی منجر میشود. ادغام آگاهی نژادی در کلاسهای درس این ایده را که آمریکا - و نهادهای آمریکایی - باید کوررنگی داشته باشند زیر پا میگذارد.
نیت هاچمن، عضو موسسه محافظهکار کلرمونت در کالیفرنیا، میگوید "اگر تا انتهای منطقی نظریه انتقادی نژاد پیش برویم میبینیم که نه تنها اساسا با درک سنتی ما از آمریکا ناسازگار است، بلکه به نظرم با هر گونه تعریف مدرن از لیبرال دموکراسی نیز تضاد دارد."
او میگوید ایده "تساوی حقوقی" فراتر از نسخهپیچی صرف سیاسی است و به معنی "رها کردن فلسفه سیاسی فراگیری است که به شکل تاریخی مانع از فروپاشی این کشور شده است."
برخی نیز عقیده دارند که آموزش "نژادپرستی نهادینه" تاثیری خلاف آن چه که مروجان نظریه انتقادی نژاد در سر دارند خواهد داشت.
سی. جی. پیرسون، فعال محافظهکار در دانشگاه آلاباما، در مقالهای مینویسد که "به عنوان یک دانشجوی سیاهپوست، من هیچ علاقهای ندارم که بعد از پرداخت شهریه سر کلاسی بروم که در آن به من میگویند که چیزی جز یک قربانی درمانده نیستم - که میزان تلاشی که میکنم، که میزان وقتی که میگذارم، هر چقدر هم که باشد کفایت نخواهد کرد، چرا که نژادپرستی همیشه پیروز میشود."
چه کسی دست بالا را دارد؟
به نظر میرسد که هر دو طرف فکر میکنند که دیگری دارد پیروز میشود.
آقای هاچمن میگوید "ما داریم به جوانان یاد میدهیم که از کشوری که قرار است به ارث ببرند متنفر باشند."
آقای لین نگران این است که قوانین ایالتی باعث ترس معلمان در سراسر آمریکا شود و آنها جرات نکنند که در کلاس به موضوع نژاد بپردازند.
به نظر آقای هاچمن مخالفان این نظریه وضعیت ناگواری دارند، و اعتراضات جان سیاهان مهم است نوعی محرک سیاسی برای تغییرات ریشهای بود.
او میگوید "ما تابستان گذشته شاهد یک انقلاب بودیم. فشار مداوم به تمامی نهادهای ما برای اقدامات بیشتر، برای اقدامات رادیکالتر، برای این که بیشتر ضدآمریکایی باشند، بیشتر نژادگرا باشند، تعصبات نظری بیشتری داشته باشند - انرژی هنگفتی دارد صرف اوراق کردن این مملکت میشود."
او که تنها چند ماه پیش از دانشگاه فارغالتحصیل شده است میگوید که این تعلیمات باعث رشد آگاهی نژادی - و کاهش مدارا - در برخی از دوستانش شد.
به گفته او "ما داریم به جوانان یاد میدهیم که از کشوری که قرار است به ارث ببرند متنفر باشند. چنین آزمایشی در تاریخ سابقه ندارد، و تنها میتواند ما را به جای زشتی ببرد."
شما خیلی وقتها میتوانید با قطعی نشان دادن شکست یک آرمان حامیانش را به صف کنید. در این لحظه، نظرسنجیها نشان میدهند که بیشتر آمریکاییها "چیز زیادی" راجع به نظریه انتقادی نژاد نشنیدهاند، هر چند که جمهوریخواهها (۳۰ درصد) بیشتر از دموکراتها (۲۱ درصد) در این باره میدانند.
به زبان دیگر، جای زیادی برای ایجاد تغییر در عقاید مربوط به آموزش نژادی و تساوی حقوقی وجود دارد، آن هم تغییری قاطعانه.
آینده این بحث چه خواهد بود؟
مانند بیشتر جنجالهای سیاسی در آمریکا، این یکی هم سر از شعبههای اخذ رای و دادگاهها در خواهد آورد.
جمهوریخواهها از همین حالا دارند برای انتخابات میاندورهای برنامهریزی میکنند تا هم بودجه انتخاباتی خود را افزایش دهند و هم نظریه انتقادی نژادی را به ریش نمایندگان فعلی دموکرات ببندند. هدفشان این است که رایدهندگان مستقل و میانهرو سفیدپوست ساکن حواشی شهرها را که خیلی با تغییرات پیشنهادی مدرسههای دولتی یا با این ادعا که تداوم نابرابری در جامعه آمریکا تقصیر آنها است - و باید برای تصحیح اشتباهات گذشته هزینه بدهند - موافق نیستند جذب خود کنند.
گروههای حقوق مدنی نیز قطعا هر گونه محدودیت ایالتی برای آموزش نظریه انتقادی نژاد را به دادگاه خواهند کشید، و گروههای حقوقی محافظهکار نیز از همین حالا دارند پروندههای خود را آماده میکنند.
در ایالت ایلینوی، معلمی سفیدپوست از منطقه آموزشی خود شکایت کرده است. ادعای او این است که برنامه آموزش معلمان و مواد درسی پیشنهادی این منطقه تبعیض نژادی علیه او و شاگردانش است و نقض قوانین حقوق اجتماعی ایالات متحده محسوب میشود.
اما اصلا معلوم نیست که این جنجال ادامه خواهد داشت یا نه. چند سال پیش، محافظهکاران نسبت به تدریس قوانین شریعت اسلام در مدرسههای آمریکا هشدار میدادند - معضلی که امروزه دیگر برای کسی مهم نیست. پیش از همه انتخاباتهای میاندورهای موضوع داغی مطرح میشود - برای نمونه توجه کنید به کاهش بودجه پلیس، شیوع بیماری ابولا، کاروانهای مهاجران و افراطیهای عضو دولت اسلامی.
اما این دعوا شاید متفاوت باشد.
مجادله میآید و میرود، اما برخورد آمریکا با گذشتهاش، و نقشی که نژادپرستی در آن ایفا کرد، بازیهای سیاسی گذرا نیستند. و متنوعتر شدن جامعه آمریکا به این معنی است که بخش رو به رشدی از جمعیت آمریکا به نظر میرسد که خواهان شتاب بیشتر این برخورد است.