با آغاز زوال عقل، چه بر سر زبان میآيد؟
دکتر ابراهیم شریعتمداری همراه با پسرش دیوید، آوریل ۱۹۷۹
تلاش برای یافتن واژهها ممکن است یکی از اولین مواردی باشد که در هنگام ابتلای فرد به زوال عقل مشاهده میکنیم، در حالی که پیشرفت از دست دادن گفتار میتواند برقراری ارتباط با عزیزان را واقعا چالشبرانگیز کند.
فهمیدن اینکه چه عواملی در پس این تغییرات قرار دارد، ممکن است در مراقبت از فرد مبتلا به زوال عقل به ما کمک کند.
"برای بسیاری از افراد مبتلا به زوال عقل، اولین نشانه از اینکه ایرادی وجود دارد تغییر نحوه حرف زدن آنهاست. ممکن است برای یافتن واژهها تقلا کنند، حرف خود را تکرار کنند یا تپق بزنند یا در حرف زدن تردید کنند. برای آنهایی که، مانند پدر من، بیش از یک زبان میدانند این وضعیت میتواند حتی پیچیدهتر هم باشد."
دیوید شریعتمداری، در یک مستند رادیویی با نگاهی به تجربه پدر خودش به بررسی علمی زبان، زوال عقل و پیرشدن پرداخته است. متن زیر خلاصهای از این مستند رادیویی از زبان دیوید است.
ابراهیم شریعتمداری، پزشکی بود که در دهه ۱۹۶۰ میلادی از ایران به انگلستان مهاجرت کرد. او شروع به کار برای نظام درمان ملی بریتانیا کرد و در سال ۱۹۷۲ با یک زن انگلیسی، یعنی مادر من، ازدواج کرد. او در محل کار و با ما در خانه انگلیسی را کاملا روان صحبت میکرد. او همچنین زبان فارسی خود را با تماسهای تلفنی مرتب و نامهنگاری با خانوادهاش در ایران حفظ کرده بود. ۲۵ سال جلوتر برویم، وقتی که ما متوجه شدیم یک چیزی ایراد دارد.
خواهرم هلن ماجرا را اینگونه بیان میکند: "همیشه به یاد میآورم که جریان از زمانی که من و مادرم همراه او به ایران رفتیم شروع شد؛ شش سال قبل از اینکه پدرم از دنیا برود. او با ما به فارسی حرف میزد و با فارسیزبانها به انگلیسی. چند جمله طول میکشید تا بفهمد که زبان اشتباه را به کار میبرد. آن موقع بود که من فکر کردم، بله، پدرم عملکرد عادی ندارد."
دکتر ابراهیم شریعتمداری همراه با دیوید (سمت چپ)، هلن (دوم از سمت راست) و خالهزادههایشان در محل زندگیشان در لینکلن بریتانیا، فوریه ۱۹۸۰
هر چه زمان میگذشت، پدرم بیشتر در میان صحبت متوقف میشد و اغلب از این موضوع سردرگم میشد. سرانجام تشخیص پزشکی در مورد پدرم آلزایمر بود. زبان مادری او بیشتر و بیشتر رشد کرد (و جای زبان انگلیسی را گرفت.) این باعث مشکلات عملی برای خانواده ما شد، چرا که ما واقعا فارسی نمیدانستیم. من تازه آموزش زبان فارسی را در دانشگاه شروع کرده بودم، اما مادرم، خواهرم و برادرم عملا فارسی حرف نمیزدند.
به خاطر دوزبانه بودن پدرم، من همیشه شیفته زبان بودهام و یک کتاب درباره اینکه زبان چگونه کار میکند نوشتهام، اما چیزی که هنوز به کنه آن پینبردهام آن است که زوال عقل چگونه بر ارتباط زبانی تاثیر میگذارد. در مغز پدر من چه اتفاقی افتاد وقتی که زبان انگلیسی او پسرفت کرد و زبان فارسی او دوباره شکوفا شد.
برای یافتن پاسخ به سراغ دکتر تامس بک، متخصص علوم اعصاب رفتم و از او پرسیدم آیا بازگشت پدر من به زبان اولش یک الگوی معمول در زوال عقل است؟
دکتر بک میگوید: "مطالعات نشان میدهد که بازگشت به زبان اول بسیار رایج است، اما این تنها الگوی رایج در زوال عقل نیست. در واقع شما افرادی را دارید که به زبان اول برمیگردند، اما همچنین به نظر میرسد که در بعضی از افراد زبان اول بیشتر آسیب دیده است. و یکی از جنبه های جذاب این کار تلاش برای یافتن عوامل زیستشناختی، روانشناختی و اجتماعی است که تعیین میکند چه اتفاقی برای زبان میافتد. "
شیب زمانی
دکتر بک توضیح میدهد که یکی از مهمترین این عوامل ایده "شیب زمانی" است که خاطرههای قدیمیتر بهتر از خاطرههای جدیدتر حفظ میشوند.
"خیلی اوقات اعضای خانواده می گویند 'او نمیتواند چیزی را که دیروز برای صبحانه خورده به خاطر بیاورد، اما هنوز هم میتواند اسامی دوستانش را از زمان مدرسه را بگوید' و غیره. شما چیزهایی را به خاطر میسپارید که مدتها در حافظه شما بودهاند، زیرا بسیار خوب مستحکم شدهاند. در حالی که خاطرههایی که بعداً وارد شدهاند ثبات کمتری دارند و بیشتر در معرض از یاد رفتن هستند. "
در مورد پدر من "زبان اول او در دهههای اول زندگی بسیار قوی بوده است و زبان انگلیسی بعدتر وارد شده است. بنابراین به نوعی تبدیل از یک زبان به یک زبان دیگر رخ داده است. به نظر میرسد که این شبکه زبانی اولیه قویتر بوده است و به همین دلیل تا حدودی توانسته در برابر تغییرات زوال عقل مقاومت کند. "
ایده علمی پشت این پدیده جذاب است، اما من همچنین کنجکاوم که چطور میتوانیم به افرادی کمک کنیم که خود را در چنین وضعیتی مییابند. بنابر آخرین سرشماری در بریتانیا، زبان اصلی ۴.۲ میلیون نفر از جمعیت این کشور انگلیسی نیست. این به معنای آن است که افراد بسیاری خواهند بود که در مراحل بعدی زندگی خود ممکن است در وضعیتی قرار بگیرند که قادر نباشند به راحتی با خانواده و پرستاران خود ارتباط برقرار کنند.
خوشبختانه کمک در دسترس است. رنیت وینکلر از بنیانگذاران موسسهای به نام "مراقبان نگهبان " است که تخصص آنها ارائه کمکهای مراقبتی از سوی پرستاران دوزبانه در گستره وسیعی از زبانها ازعربی گرفته تا چینی ماندارین است.
خانم وینکلر میگوید که به عنوان یک مراقب یا پرستار "اگر نتوانید ارتباط برقرار کنید، مشتری بسیار مستاصل میشود. با گرفتن پرستاری که زبان آنها را حرف میزند، افراد میتوانند خود بیان کنند و به پرستار چیزهایی ساده مانند اینکه 'میخواهم غذا بخورم'، یا 'میخواهم راه بروم' بگویند. آنها میتوانند درباره زندگی خود حرف بزنند. میتوانند درباره کودکی خود حرف بزنند. "
یکی از مشتریان این موسسه به نام جو مادری ایتالیایی دارد که مبتلا به زوال عقل است و خیلی ناگهانی توانایی حرف زدن به انگلیسی را از دست داد. جو میگوید موسسهای که از مادرش نگهداری میکردند "زنگ زدند و گفتند، ببینید، او دیگر انگلیسی حرف نمیزند. فقط به ایتالیایی حرف میزند. آنها تلفن را به مادرم دادند که بگوید چه میخواهد. "
بنابراین وقتی که مادرش از آن موسسه بیرون آمد، آنها میدانستند که باید دنبال یک پرستار ایتالیایی زبان بگردند. "ما یک پرستار فوقالعاده به نام لنوتا پیدا کردیم که بسیار مراقب و بسیار مهربان است. او و مادرم پیوند فوقالعادهای دارند. هیچ مانع زبانی وجود ندارد و این عالی است. "
دکتر ابراهیم شریعتمداری همراه با دنیل، برادر دیوید،سپتامبر ۱۹۷۳
چندزبانه بودن
اشتباه است اگر از همه این مباحث برداشت کنیم که دانستن بیش از یک زبان در صورت ابتلا به زوال عقل فقط مشکلساز خواهد بود. برعکس، شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه تسلط پدر من به دو زبان در واقع به او کمک کرده است. همانطور که تامس بک توضیح می دهد، به نظر میرسد که چندزبانه بودن علائم زوال عقل را، دستکم تا چند سال، به تاخیر میاندازد.
"یافتههای پژوهشهای ما در حیدرآباد، در مرکز هندوستان، نشان میدهد که افراد دوزبانه بیش از چهار سال دیرتر از تکزبانهها مبتلا به زوال عقل شدهاند. "
از نظر دکتر بک، این حتی یک امر عادی برای مغز ماست که به بیش از یک زبان حرف بزنیم. "اگر عمده تاریخ بشر را نگاه کنید، بیشتر مردم چندزبانه بودهاند. تکزبانه بودن یک پدیده نسبتا متاخر است. بنابراین از این نقطه نظر، مسئله این نیست که چندزبانه بودن مزیت است، بیشتر آن است که تکزبانه بودن عامل خطر است."
زوال عقل همیشه یک بیماری بیرحم است: به طور ویژه این موضوع نامنصفانه بود که پدر شعردوست من که آنقدر از به کار بردن زبان لذت میبرد، در آخر عمرش از آن محروم شد. اما دلگرمکننده است که بدانیم دوزبانه بودن او به ما فرصت گذراندن سالهای هشیار بیشتری را همراه او داده است. جالب است که بدانیم دانستن بیش از یک زبان میتواند به مغز ما کمک کند که مدت طولانیتری سالم بماند.