بازخوانی تاریخ؛ حمله زیردریایی ژاپن به لنج ایرانی / ناخدا کرچی چطور نجات پیدا کرد؟ (فیلم)
وقتی زیردریایی ژاپنی مأموریت نابودی لنجهای ایرانی را در اقیانوس هند میگیرد، مستقیم به سمتشان آمده و لنجها را به توپ میبندد.
عصر ایران؛ محسن ظهوری - جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۲۲، اقیانوس هند: سال پایانی جنگ جهانی دوم است و زیردریاییهای ژاپن اقیانوس هند در جنوب آسیا را زیرنظر دارند. یکی از آنها مأموریت ویژهای دارد؛ انهدام فوری لنجهای ایرانی که به سمت آفریقا میروند. لنجهای بوم مسی که روزگاری از بهترینهای جهان بودند.
دریانوردی در ایران پیشینهای طولانی دارد؛ نقش مُهری که از ۹ هزار سال پیش به ما رسیده، از قدیمیترین نقوش باستانی از یک کشتی است و از تپه چغامیش در استان خوزستان امروز به دست آمده. ایرانیان در خلیجفارس و دریای عمان فقط ماهیگیری نمیکردند؛ شاهان عیلامی و بعدها هخامنشی، ارتشی از کشتیها داشتند و مردم عادی هم با لنجهای خود با مردمان سرزمینهای دور در تجارت و دادوستد کالا بودند. این تجارت که با ماجراجوییهای بسیاری هم همراه بود، تا همین ۱۰۰ سال پیش هم با لنجهای بادبانی یا به قول خودشان جهاز بادی انجام میشد و دریانوردان تا هند و آفریقا هم سفر میکردند.
_______________________________
_______________________________
یکی از بزرگترین لنجهای ساخته شده در ایران، لنج ناخدا «عبدالله علی کرچی» اهل «بندر کنگ» بود؛ لنجی که سال ۱۲۷۳ ساخته شد و ۵۰ سال بعدش یعنی زمانی که دو سال از اشغال ایران به دست شوروی و انگلیس در جنگ جهانی دوم میگذشت، «کنگ» را همراه با دو لنج دیگر به مقصد «بندر گوادر» در «پاکستان» ترک کرد. این لنج، مسیری طولانی در پیش داشت؛ از «گوادر» پاکستان به «بمبئی» هندوستان رفت و بعد از آن به «مَنگَلُر» هند رسید. در این مدت کالاهایی را در هر مقصدی میخرید و در مقصد دیگر میفروخت. لنجها تا اینجا حدود دو ماه از آغاز سفرشان میگذشت و وقت آن بود تا هند را به سمت جایی دور ترک کنند؛ آنها قصد سفر به بنادر «مامباسا» و «دارالسلام» داشتند؛ یعنی جایی در شرق قاره آفریقا.
این سفرها در اوج جنگ جهانی دوم انجام میشد؛ زمانی که دریاهای جهان تحتنظر قدرتهای بزرگ درگیر جنگ بود. ژاپن با زیردریاییها و هواپیماهایش، تجارت در جنوب آسیا را زیرنظر داشت و گرچه با تاجران کاری نداشتند، اما همه را رصد میکردند تا مانع از جابهجایی ادوات جنگی یا غذا برای نیروهای متفقین شوند.
هشت روز از سفر لنجهای ایرانی به مقصد آفریقا میگذشت که هواپیمایی ژاپنی بالای سرشان ظاهر شد. این هواپیماها برای عکاسی از محمولههای لنجها فرستاده میشدند و این کار برای خدمه لنجها امری عادی شده بود. اما آنها نمیدانستند که اینبار قضیه متفاوت است و ژاپنیها نمیخواهند هیچ باری به مستعمرههای انگلستان در آفریقا برسد. برای همین هم زیردریایی ژاپن مأموریت نادبودی این لنجها را گرفت.
زیردریایی ژاپنی به محض رسیدن به لنجها، آنها را به توپ میبندد. هر سه لنج غرق میشوند و از میان بیش از ۱۰۰ نفر خدمه، حدود ۳۰ نفر موفق میشوند با قایقها و تکهچوبها از صحنه فرار کنند. آنها بدون آب و غذای کافی در اقیانوس بزرگ سرگردان میشوند و توهم و کابوس سراغشان میآید؛ همان چیزهایی که باعث به وجود آمدن افسانههای دریا شده؛ افسانههایی درباره پریان دریا و هیولاهای بیرحم و گذرهای صخرهای خطرناک.
پس از ۱۵ روز سرگردانی، آوارههای گرسنه و تشنه در دریا، به ساحلی در سومالی میرسند و پس از آن با کمک نیروهای انگلیسی مستقر در آفریقا و اهالی سومالی خود را به یمن و سپس عمان میرسانند و بالاخره پس از هشت ماه دوری از وطن به ایران برمیگردند.
«موسی غلامپور» که در آن زمان نوجوانی ۱۶ ساله بود و در لنج ناخدا «کرچی» کار میکرد، در این سالها به عنوان آخرین دریانورد ایرانی بازمانده از جنگ جهانی دوم، به دفعات این داستان را تعریف کرده. او نمادی از مردمان دریانورد «بندر کنگ» است؛ شهری ساحلی در استان هرمزگان امروز که پیشینه دریانوردی مردمانش به گذشتههای بسیار دور برمیگردد. همان شهری که مکان فیلمبرداری یکی از مهمترین فیلمهای سینمای ایران با موضوع لنجرانی شد؛ یعنی «ناخدا خورشید» ساخته «ناصر تقوایی».
مردمان «کُنگ» هنوز هم عاشق دریانوردی هستند و نماد شهرشان هم تندیسی است از لنجی بزرگ که به یاد لنج «ناخدا کرچی» در کنار ساحلش ساختهاند.