آیا ممکن است شاهد ائتلاف ایران و عربستان شویم؟

 


تهیه شده توسط دکتر عماد آبشناس
  0  30 1

به استناد آموزه های سیاسی ماکیاولی در سیاست هیچ وقت چیزی به عنوان دشمن دائمی و یا دوست دائمی وجود ندارد، همه چیز وابسته به منافع مشترک طرفین است.

گو اینکه نمی توان این نظریه را در همه موارد تعمیم داد ولی به صورت کلی می توان گفت این گفته تا حدی هم بی راهه نیست.

درباره برخی کشورها مانند ایران ایدئولوژی دینی -سیاسی بر منافع سیاسی - اقتصادی ارجحیت دارد.

درباره برخی کشورها منافع اقتصادی – سیاسی ارجحیت دارد و برخی دیگر منافع سیاسی – اقتصادی.

توجه داشته باشید وقتی که مثلا می گوییم منافع اقتصادی – سیاسی یعنی اقتصاد اولویت است و سیاست تابع منافع اقتصادی می باشد، مثل آمریکا و یا کشورهای اروپایی و یا حتی چین.

در برخی شرایط کشورها سیاست هایی را اتخاذ می کنند تا منافع اقتصادی آنها را به زور گسترش دهد مانند آنچه آمریکا و اروپا انجام می دهند و من عنوان سیاست اقتصادی سخت را بر آن می گذارم و در این نوع سیاست همه منافع به کشور مبدا مثلا آمریکا بر می گردد و کشورهای میانی تقریبا هیچ سودی رانمی برند، به همین دلیل هم هست که در همه جا این سیاست با مقاومت ملت ها مواجه می گردد.

برخی دیگر از سیاست هایی بهره می برند که می توان عنوان سیاست اقتصادی نرم را برای آن استفاده کرد، مثل سیاستی که امروزه چین در حال اتخاذ آن هست و با ترغیب کشورها به بهره بردن از حجم بالای منافع مالی همکاری با چین آنها را ترغیب به توسعه همکاری های اقتصادی وسیاسی با چین می کند، در این نوع سیاست عموما چین سهم بزرگتر را بر می دارد اما دیگر کشورهای میانی هم سود قابل توجهی می کنند.

عملا می توان گفت امروزه سیاست های آمریکایی به نوعی شکست خورده می باشد و سیاست چین در حال گسترش است، وهمین مساله منجر به آن شده تا آمریکایی ها به فکر تجدید نظر در سیاستهای خود برای مقابله با چین بیافتند.

ابراز امیدواری وزیر خارجه ایران در خصوص مذاکرات با عربستان
© SPUTNIK / RUSLAN KRIVOBOK

 

البته به همین دلیل است که می بینیم کشورهای میانی فیما بین دو اقتصاد مشرق و مغرب در حال رقابت می باشند تا چین را متقاعد کنند روی آنها حساب باز کند، مثل ایران وترکیه و عربستان و مصر.

یکی از اصلی ترین دلایل حمله عربستان سعودی و امارات به یمن کنترل مسیر کشتیرانی اطراف شبه جزیره عرب بوده وهست و مشاهده می کنیم که اماراتی ها مثلا بسیار سریع تلاش کردند موقعیت های حساس استراتژیک را توسط همپیمانان خود کنترل کنند و همین مساله حتی موجب اعتراض طرفداران عربستان سعودی در یمن شده.

طبیعتا اگر مسیر راه تجارت آنگونه که ایران پیشنهاد می کند از سمت افغانستان – ایران – عراق و سوریه ویا از مسیر جنوب ایران به آذربایجان و روسیه و سپس اروپا باز شود آنوقت ترکیه و مصر بزرگترین ضرر کنندگان می باشند چون اهمیت کانال سوئز کاهش می یابد و همچنین اهمیت مسیر ترکیه.

مشاهده می کنیم که در این شرایط بحث مبارزه برای کسب ارجحیت اقتصادی برای چهار کشور با نفوذ منطقه (ایران – ترکیه – مصر و عربستان سعودی) که به صورت تاریخی نفوذ منطقه ای دارند شدت یافته و با هم وارد جنگ های نیابتی هم شده اند.

به عنوان مثال در لیبی در حال حاضر ترکیه و قطر در یک جبهه قرار دارد و مصر و عربستان و امارات در جبهه ای دیگر.

در سوریه وعراق ایران و ترکیه درحال جنگ نیابتی هستند.

برخی ماجرا را به رویاهای نئوعثمانی در ترکیه ربط می دهند و آقای اردوغان را متهم می کنند که با بهره بردن از جریان اخوانی از یکسو و ناسیسیونالیسم ترک از سوی دیگر تلاش می کند امپراتوری عثمانی را دوباره احیا کند.

البته خیلی هم نمی شود این مساله را رد کرد، حتی خود ترک ها هم هیچوقت این مساله را رد نکرده اند ولی به هر حال باید اذعان کرد که این ماجرا خود یک هنر سیاسی است که آقای اردوغان دارد چون جمع کردن بحث ایدئولوژی اخوانی با ناسیسیونالیسم ترک خود جمع دو مساله کاملا متناقض است که هیچ کس به جز آقای اردوغان امکان انجام این کار را ندارد.

با توجه به تحرکات ترکیه در آسیای میانه می توان این برداشت را داشت که در جایی که منافع ترکیه اقتضا می کند ترکیه حامی اخوان المسلمین می شود و در جایی که منافع آن اقتضا می کند حامی قومیت ترک، و تنها چیزی که برای ترکیه امروزه اهمیت دارد کنترل مسیر های تجاری شرق به غرب است.

مثل عربستان سعودی و مصر و امارات، ترکیه هم امروزه در تلاش است که همه مسیر های تجاری شرق به غرب را کنترل کند و به همین دلیل می باشد که از آسیای میانه گرفته تا شمال آفریقا تا شرق اروپا حضور دارد.

امیدواری رئیس‌جمهور عراق به از سرگیری روابط تهران و ریاض
© PHOTO / IRNA

 

یکی از نکته هایی که در سیاست این کشورها وجود دارد این است که چون محور اقدامات آنها اقتصادی سیاسی است اینها در موارد زیادی سیاست های خود را ممکن است تغییر دهند یا به قول معروف رنگ عوض کنند، روزی با کشوری دوست باشند و روز دیگری دشمن و بر عکس، کما اینکه مشاهده می کنیم که اکثر اینها هم با اسرائیل رابطه دارند هم اینکه مدعی حمایت از فلسطینیها هستند.

با توجه به اینکه ایران ایدئولوژی دینی- سیاسی را پیشه خود کرده قطعا نمی تواند مانند دیگر رقبای خود در منطقه رنگ عوض کند و سیاست آن ثابت است چون وابسته به ایدئولوژی مذهبی است.

ایران نمی تواند مانند ترک ها از یکسو روی بحث قومیت ترک از یکسو بازی کند و روی بحث ایدئولوژی اخوان المسلمینی از سوی دیگر.

باید واقع بین باشیم و متوجه باشیم که اکثریت اهل تسنن در منطقه یا به سمت عربستان سعودی گرایش دارند یا به سمت ترکیه.

زمان شاه هم ایران تلاش کرد در میان شیعیان منطقه نفوذ پیدا کند ومعروف است که در لبنان موسسات حمایت از شیعیان را تاسیس کرد و مدرسه ای به نام العاملیه که اکثریت شخصیت های سیاسی و نظامی کهنه کار شیعه لبنان فارغ التحصیل آن بوده و می باشند و همان ها بودند که رفتند و جنبش امل را تاسیس کردند که البته بخش بزرگی از موسسین حزب الله لبنان هم بعدها از همان جنبش امل بیرون آمدند.

اما چون شاه ایران نمی توانست با ناسیسیونالیسم عرب که در آن زمان توسط جمال عبد الناصر راه اندازی شده بود ایدئولوژی قابل قبول ملت های منطقه ارائه دهد طرح های شاه ابتر ماند و بعد ها مشاهده می کنیم که پس از انقلاب همین که جمهوری اسلامی در ایران تشکیل شد به یکباره موج انقلاب کل منطقه را گرفت، چون در واقع امام خمینی (ره) درک کرده بود که منطقه تشنه ایدئولوژی فکری جدید است.

امروزه هم اگر می بینیم یکی از اختلافات ایران با دیگر کشورهای منطقه و حتی آمریکا بحث نفوذ منطقه ای ایران است به این دلیل می باشد که همه شان درک کرده اند نمی توانند با نفوذ ایدئولوژی ایران مقابله کنند و باید ایران را مجبور به عقب نشینی کنند.

البته همه این مسایل را کنار بگذاریم ایران عملا موفق شده که مسیر راه جاده ابریشم که از ایران و عراق و سوریه میگذرد را به صورت کجدار و مریز باز کند و آمریکایی ها و اسرائیلی ها می دانند که تلاش مذبوحانه آنها برای نا امن کردن این مسیر نتیجه نخواهد داد.

کشورهای عربی هم این روزها به این نتیجه رسیده اند که بهتر است همین مسیر باز شود تا مسیر جایگزینی که ترکیه به دنبال آن است.

در ادامه باید گفت بعد از اینکه ترکیه موفق شد گوی رهبری اخوان المسلمین را از مصری ها برباید یا شاید بهتر باشد بگوییم مصری ها اشتباه استراتژیک اصرار بر پشتیبانی از ناسیسیونالیسم عرب و نفی توانمندی خود در استفاده از نفوذ دینی و مذهبی خود را کردند.

شاید بتوان گفت اگر سیاست ترکیه رقیبی در منطقه داشته باشد این مصر است که توان انجام این نقش را دارد اما مصری ها باید فضا را برای فعالیت اخوان المسلمین باز کنند و حکومت کنترل آنها را دست بگیرد و در نهایت به قول معروف جاهایی که منافع آنها اقتضا می کند ماجرای ناسیسونالیسم عرب در قبال ناسیسیونالیسم ترک را پیش بکشد و جای دیگر بحث حمایت از اخوان المسلمین عرب در مقابل اخوان المسلمین ترک را پیش بکشند.

که البته به نظر نمی آید فعلا مصری ها حاضر باشند چنین کاری را انجام دهند.

ترکیه برای اینکه بتواند در میان اخوان المسلمین عرب نفوذ پیدا کند از قطر بهره می برد و دلیل خصومت برخی کشورهای عربی با قطر هم همین مساله است.

زمانی که این کشورها قطر را محاصره کردند ایران و قطر روابط نسبتا بسیار سردی داشتند، ایران با بازکردن گلوگاه های تنفسی برای قطر این امکان را فراهم کرد تا قطر بتواند در مقابل فشارهای کشورهای عربی مقاومت کند.

جای تاسف دارد که ایران امتیاز لازم در زمان مناسب را از این شرایط نبرد اما ترکیه با ارسال تعدادی نیرو به قطر خود را به عنوان حامی اصلی قطر مطرح کرد و قطری ها را شش دانگ در دام خود اسیر کرد.

هیچ وقت نشنیدیم کسی در باره اینکه اگر ایران فضای خود را برای ترک ها باز نمی کرد از کجا می خواستند نیرو به قطر بفرستند صحبت کند.

با اینکه قطر با عربستان و نسبتا با مصر مصالحه برقرار کرده اما همه چیز هنوز به نوعی آتش زیر خاکستر است و امروزه هم اگر هر لحظه ای شرایط قبل برگردد تنها ایران است که می تواند به قطر کمک کند، نه ترکیه، ولی ایرانیها در جا انداختن این مساله کاهلی می کنند.

علیرغم اینکه قطر یک کشور بسیار کوچک به حساب می آید اما باید امیر این کشور را به عنوان برجسته ترین سیاست مدار در میان کشورهای عربی انتخاب کرد چرا که توانسته به این شبه جزیره کوچک نقشی ده ها برابر بزرگتر بدهد و با این نقش جایگاهی برای کشورش ایجاد کند که رقیب ابر کشورهای منطقه شود.

امروزه شما کمتر جایی را در منطقه می بینید که قطر در آن نقشی کلیدی ندارد وهمین نفوذ منطقه ای و جهانی قطر معادلات سیاسی ای را ایجاد کرده که این اجازه را به عربستان سعودی و امارات و بحرین و مصر نمی دهد تا قطر را به قول معروف قورت دهند.

اما مشاهده می کنیم که ترکیه امروزه همه امتیازات را از قطر به دست آورده و ایران کمترین سهم همکاری با قطر را دارد.

این در حالی است که ایران می توانست با همکاری قطر در میان اهل تسنن منطقه که مخالف ایران هستند نفوذ زیادی پیدا کند و این سد بوجود آمده بر علیه ایران در منطقه را بشکند.

امروزه حتی در جریان افغانستان هم مشاهده می کنیم که رقابت میان قطر و ترکیه از یک سو و پاکستان از سوی دیگری است.

یعنی قطر نقش برتر خود را در همکاری با ترکیه می بیند و نه ایران، یا شاید بهتر است بگوییم ترکیه موفق شده از روی ایران خیز بردارد و در قطر نقش اول را داشته باشد.

عربستان سعودی و امارات عربی متحده که زمانی نقش اول را در کنار پاکستان در افغانستان بازی می کردند امروزه نقششان در افغانستان بسیار کمرنگ شده.

ایران هم فعلا تلاش می کند با هر دو جبهه در افغانستان همکاری داشته باشد، و شاید هم امیدوار است که خود یک نقش جداگانه ای در افغانستان داشته باشد.

به هر حال مانور اخیر مشترک پاکستان و ترکیه و آذربایجان به نوعی یک تلنگر به کشورهای عربی نیز به شمار می آید.

البته قطعا اگر از ایران می خواستند در این مانور شرکت کند ایران مخالفت می کرد چون طبق توافقی که میان کشورهای حاشیه خزر وجود دارد هیچ کشور خارجی ای نباید اجازه حضور نظامی کشورهای خارج از حوزه دریای خزر را بدهد و این خود ناقض توافقنامه مذکور است، ومثل این می ماند که ایران از یونان و قبرص و ارمنستان و سوریه وعراق وفرانسه و هند و... دعوت کند تا مانور مشترکی در دریای خزر داشته باشند.

اما دلیل اینکه می گویم تلنگر به کشورهای عربی و مخصوصا عربستان سعودی این است که چند سال پیش طرحی برای ایجاد یک اتحادیه اسلامی توسط آقای مهاتیر محمد نخست وزیر سابق مالزی مطرح شد که پاکستان و ترکیه تشویق کنندگان اصلی مهاتیر محمد در مطرح کردن این پیشنهاد بودند و کنفرانسی در کوالامپور برگزار شد که ایران وقطر هم در آن شرکت داشتند.

عربستان سعودی زمین و زمان را به هم دوخت تا این کنفرانس برگزار نشود چون باور داشت هدف این است که عصای رهبری کشورهای اسلامی از جده خارج شود.

در نهایت هم سعودی ها هزینه های زیادی برای برکناری مهاتیر محمد انجام دادند.

حال با توجه به شرایط به وجود آمده و سیاست های جدید آمریکا در منطقه به نظر می آید آمریکایی ها چتر حمایتی خود از بالاسر عربستان سعودی را برداشته اند و با مطرح شدن انتشار مستندات حملات 11 سپتامبر و خروج سیستم های دفاعی آمریکا از عربستان وهمچنین بحث توقف تامین تسلیحات آمریکایی برای عربستان، این ذهنیت ایجاد می شود که آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که آن اتحادیه اسلامی که قبلا مطرح شده بود بهتر است تشکیل شود و رهبری این اتحادیه به دو متحد دیگر خود در میان کشورهای اسلامی یعنی ترکیه و پاکستان سپرده شود.

یعنی عملا دیگر آمریکایی ها عربستان را به عنوان متحدی که می توان روی آن حساب باز کرد قبول ندارند.

احتمالا هم شرط آمریکایی ها این بوده که در این اتحادیه ایران نقشی نداشته باشد و به همین دلیل هم هست که می بینیم ترکیه و پاکستان و آذربایجان مانور اجرا می کنند و ایران حضور ندارد.

از این جهت می توان گفت احتمال زیاد وجود دارد که معادلات منطقه ای به سرعت تغییر کند و امروزه کم کم مشاهده می کنیم که منافع ایران با عربستان سعودی برای مقابله با ائتلاف ترکیه ای بیشتر شده و نباید تعجب کنید اگر به زودی ببینید که نه فقط روابط تهران و ریاض برقرار می گردد بلکه روابط با مصر هم رسما برقرار گردد و حتی ائتلافی فیما بین این کشورها به وجود آید.

به هر حال طبق آنچه در ابتدای مقاله گفتیم منافع مشترک تعیین کننده روابط کشورها است.

 

آخرین ویرایش: 1400/07/06
 
 
 
دیدگاه خود را بیان کنید.