ویتوریو پوتزو؛ مردی که دو ستاره روی پیراهن تیم ملی فوتبال ایتالیا گذاشت
- کریس ایوانز
- شغل,بیبیسی
ویتوریو پوتزو و تیم ملی ایتالیا
هنگامی که دیدیه دشان در نیمهنهایی روز چهارشنبه تیمش را مقابل مراکش رهبری میکند، امیدوار است که خودش را به رکوردی نزدیک کند که پیش از این فقط یک نفر در فوتبال جهان بدست آورده است.
فقط دو کشور توانستهاند در دو جام جهانی متوالی قهرمان شوند: ایتالیا در ۱۹۳۸ و ۱۹۳۴ و برزیل در ۱۹۶۲ و ۱۹۵۸. در حالی که برزیل در این میان سرمربیاش را عوض کرد، ایتالیا با یک مرد به هر دو قهرمانی رسید: ویتوریو پوتزو. او که به «Il Vecchio Maestro» (استاد کهنهکار) معروف بود، مبدع سیستمی بود که شکل اولیه ۳-۴-۴ کنونی محسوب میشود.
اما با وجود این که او تنها مربیای است که دو بار قهرمان جام جهانی شده، اسم او خیلی به گوش نمیرسد و این قضیه هم یک دلیل دارد.
دکتر الکساندر الکساندرو، رئیس و یکی از بنیانگذاران موسسه فوتبال و جنگ میگوید: «عمدی است که افراد کمی او را میشناسند. اگر شما در مورد ایتالیا بعد از ۱۹۴۵ (سال پایان جنگ جهانی دوم) فکر کنید و در مورد پروژه فیفا و فدراسیون فوتبال ایتالیا که چگونه خودشان را تبلیغ میکردند، متوجه میشوید که آخرین چیزی که آنها میخواستند اعتبار دادن به پوتزو و اتفاقاتی بود که در دهه ۱۹۳۰ رخ داد. به این دلیل که او در آن دوره ارتباط تنگانگی با فاشیستها و راستگرایان افراطی داشت.»
به رغم این که پوتزو اولین بار در سال ۱۹۱۲ (قبل از قدرت گرفتن فاشیستها در ایتالیا) سرمربی تیم المپیک شد و هرگز هم عضو حزب ملی فاشیست نشد، هرگز نتوانست از ارتباط با جنبش راست افراطی و دیکتاتوری بنیتو موسولینی خلاص شود.
از چهار ستارهای (به نشانه چهار قهرمانی در جام جهانی) که روی پیراهن تیم ملی ایتالیا میدرخشد، دو ستاره آن مربوط به قهرمانی در جامهای ۱۹۳۸ و ۱۹۳۴ است، اما هنوز هم خیلی راحت نمیتوان در مورد آن دو تورنمنت صحبت کرد.
جان فوت، کارشناس فوتبال در کتاب «چگونه میتوان قهرمان جام جهانی شد» نوشت: «او مجبور نبود، بلکه همکاری کرد. بازیکنان سلام فاشیستی میدادند و اندیشههای حکومتی بسیاری اطراف تیم وجود داشت و به همین دلیل این موضوعی مشکلدار در ایتالیا است. سئوال این است که واقعا باید آن جامها را حساب کرد؟»
پروفسور جین ویلیامز، تاریخشناس ورزشی میگوید: «خیلی از مردم میگویند که او جلوی رژیم سر فرود آورد و بجای ایستادن مقابلشان با آنها همراه شد.»
«اگر شما کشور را ترک نمیکردید، خیلی سخت بود که بتوانید پیشنهاد آنها را رد کنید و همین گونه بود که بسیاری جذب سازمان جوانان هیتلری (در آلمان نازی) شدند.»
دکتر الکساندرو هم با این نظریه موافق است: «به نظر من پوتزو وقت زیادی نداشت که در مورد یا علیه فاشیستها فکر کند. اما او عاشق فوتبال بود و باید در رژیم فاشیست زنده میماند. او کاری را کرد که فکر میکرد به خاطر شغلی که دارد باید انجام دهد و آن مربیگری کردن بود.»
تصویری از پوتزو در اکتبر ۱۹۳۸، در فوتبال زنان جیل الیس توانست با رکورد او مساوی کند و همراه با تیم زنان فوتبال آمریکا در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۱۵ قهرمان جام جهانی شود
حکومت فاشیست موسولینی بعد از به قدرت رسیدن در سال ۱۹۲۲ بلافاصله به اهمیت برقراری پیوندی نزدیک با فوتبال پی برد و در حالی که دیکتاتوری قدرت بیشتری میگرفت، دخالت در تیم ملی هم بیشتر میشد.
برای تضمین موفقیت در رقابتهای بینالمللی پول زیادی در فوتبال تزریق شد. سریآ فوتبال ایتالیا در سال ۱۹۲۹ از نو سازماندهی شد تا رقابتهای قویتر ایجاد شود و به بازیکنان کمک کند تا در سطح بالاتری رقابت کنند.
ژنرال جرجو واکارو به عنوان رئیس فدراسین فوتبال ایتالیا انتخاب شد اما وقتی صحبت از تیم ملی بود این تصویر پوتزو بود که بیش از هر چیزی به چشم میآمد.
ایتالیا میزبان جام جهانی ۱۹۳۴ بود. قهرمانی در این مسابقات ارزشی حیاتی برای حکومت داشت. آنها از این طریق میتوانستندر ارزشهای قوی ملیگرایانه فاشیسم را نشان دهند و تصویر یک ملت مدرن و مدعی را پیش چشم جهان قرار بگذارند.
با این که هیچ گونه فسادی ثابت نشده است اما حریفان همواره شکایت میکردند که داوران در هنگام برخوردهای فیزیکی چندان نسبت به بازیکنان تیم ملی ایتالیا سختگیری نمیکردند. رنه مرست، داور سوئیسی از سوی فدراسیون فوتبال این کشور به دلیل تصمیمهای جنجالی در بازی تکراری ایتالیا و اسپانیا که به پیروزی ایتالیا در یکچهارم نهایی جام جهانی انجامید، محروم شد.
به رغم اتهاماتی که وجود دارد، نمیتوان منکر تاثیر نبوغ تاکتیکی پوتزو شد. ایتالیا در پنج مسابقه فقط سه گل خورد، با در نظر گرفتن این که آن موقع گل زدن بسیار آسان و بازیها اغلب پرگل بودند. سرمربی ایتالیا ترجیح میداد که با چهار مدافع بازی کند و استفاده از یک هافبکی که میتوانست توپ را نگه دارد به او کمک میکرد تا بهتر با سیستم ۵-۳-۲ که آن موقع رواج داشت، مقابله کند.
ویلیامز میگوید: «زیر نظر او ما شاهد آغاز دفاع کاتاناچیو بودیم، زمانی که مدافع وسط بیشتر نقش متوقفکننده بازیکن حریف را داشت.»
«زیر نظر پوتزو، بجای این که دفاع وسط توپ را پخش کند، هافبک نقش مهمتری در این زمینه داشت. تیم یک هافبک نگهدارنده و یک هافبک تهاجمی داشت، یا آن طور که آن موقع نامیده میشد: راست و چپ درونی.»
از جنبهای دیگر هم با در نظر گرفتن این که پوتروز اختیار کامل در انتخاب بازیکنانش داشت، به عنوان پدر مربیگری مدرن بینالمللی محسوب میشود. قبلا معمول بود که بسیاری از بازیکنان تیم ملی را یک کمیته انتخاب میکردند ولی پوتزو گفت که یک مربی در صورتی بیشترین شانس را دارد که این کار به عهده خودش باشد؛ همان کاری که سر الف رمزی، مردی که در سال ۱۹۶۳ سرمربی انگلیس شد، نیز انجام داد.
به این ترتیب بود که پوتزو توانست از «oriundi» استفاده کند؛ این اصطلاحی بود برای بازیکنانی که در خارج از ایتالیا به دنیا آمده بودند اما ریشه ایتالیایی داشتند. در نتیجه او لوئیس مونتی را در اختیار گرفت، بازیکنی که در جام جهانی ۱۹۳۰ برای آرژانتین بازی کرده بود. همینطور ریموند اورسی، یک آرژانتینی دیگر که در فینال جام جهانی ۱۹۳۴ برای ایتالیا گل زد و موجب پیروزی ۱-۲ این تیم مقابل چکسلواکی شد.
این تصویری نبود که رژیم فاشیست بخواهد از خودش به جهان نشان دهد، ولی تشکیل یک تیم ملی قویتر موجب شد که کفه ترازو به نفع پوتزی سنگینتر شود. تیم او خیلی خوب سازمانیافته بود و هر مسابقه را به چشم یک نبرد نگاه میکرد و هیچ چیز نمیتوانست مانع پیروزیاش شود.
اردوهای تمرینی سرشار از شعارهای وطنپرستانه بود و با تیمی طوری رفتار میشد که انگار سرباز هستند و همراه با تمرینهایی مثل رژه رفتن در جنگل.
پوتزو ایدههایش را برای چهار سال دیگر هم گسترش داد. ایتالیا با رهبری او قهرمان المپیک ۱۹۳۶ برلین شد و بعد هم با قهرمانی در جام جهانی ۱۹۳۸ فرانسه، اولین مربیاش شد که توانسته در خارج از خاک خودش قهرمان جام جهانی شود.
تصویری کارتونی از قهرمانی پوتزو و ایتالیا در جام جهانی ۱۹۳۴
هنگامی که ایتالیا مقابل نروژ در شهر مارسی به زمین رفت، تماشاگران فریادهای ضد ایتالیایی سر دادند، پوتزو و بازیکنانش در واکنش به این کار دستهایشان را به نشان سلام فاشیستی بالا نگه داشتند و تا زمانی که سر و صدای جمعیت فروکش نکرد، حاضر نشدند دستهایشان را پایین بیاورند. وقتی دستهای آنها پایین آمد فریاد جمعیت دوباره شروع شد و پوتزو هم از بازیکنان خواست دوباره دستشان را بالا ببرند.
ایتالیا در مرحله یکچهارم نهایی آن تورنمنت حریف فرانسه، میزبان جام جهانی شد. با توجه به این که تنش بین دو کشور بالا رفته بود، ایتالیا پیراهن آبی معمولی خود را کنار گذاشت و همچنین حاضر به پوشیدن پیراهن دومش که سفید بود نیز نشد و سراپا سیاهپوش به مصاف حریف رفت.
تا آن زمان خلاقیت تیم پوتزو بیشتر شده بود و جوزپه مهاتزا، در مرکز ساختار منسجم خط میانی پوتزو قرار داشت. با درخشش کاپیتان، ایتالیا توانست ۱-۳ مقابل فرانسه پیروز شود. او در نیمهنهایی هم گل پیروزیبخش تیمش را از روی نقطه پنالتی وارد دروازه برزیل کرد.
در فینال هم جینو کولاوسی و سیلویو پیولا، هریک دو گل زدند و ایتالیا ۲-۴ مقابل مجارستان پیروز شد.
اهمیت قهرمانی متوالی در جام جهانی چیزی نبود که دولت فاشیست در ایتالیا آن را دستکم بگیرد. شایعهای وجود دارد که شب قبل از فینال موسولینی پیامی برای تیم فرستاد که: «قهرمان شوید یا بمیرید.» جزئیات این ماجرا هرگز تایید نشد.
اما این آخر داستان پوتزو و جام جهانی بود. با آغاز جنگ جهانی دوم، رقابتهای جام جهانی تا سال ۱۹۵۰ تعطیل شد و آن زمان هم فدراسیون فوتبال ایتالیا پوتزو را به دلیل همکاری با فاشیستها محروم کرده بود.
پوتزو به حرفه خبرنگاری روی آورد و در روزنامه لا استامپا خبرهای تیم ملی را پوشش میداد. او البته هرگز نتوانست روی نیمکت برگردد و دسامبر ۱۹۶۸ در ۸۲ سالگی درگذشت.
فوت در کتابش، چگونه میتوان قهرمان جام جهانی شد، نوشته است: «پوتزو بدون شک یک رهبر خیلی خوب بود و توانایی خوبی در انگیزه دادن به تیمش داشت. او فوتبال را به چشم جنگ نگاه میکرد و از شعارهای ملی در تورنمنتهای بینالمللی استفاده میکرد. انگار که جنگ را به زمین فوتبال منتقل کرده باشید.»